۱۳۸۷ فروردین ۲۶, دوشنبه

وصیت 2


وصیت 2
نام دخترم را "عسل"
با روبان سياهی به موهاش
تا عزادار مادری باشد که نداشتم
نام برادرش را "سهراب"
با پهلويی دريده
که من کور بودم نديدم
و اين گهواره ی خالی
هميشه عقيم می ماند
مثل زنم
که عاشق اسب چوبی ام شد
و کنار گور پسرش
اين گهواره ی خالی را
چه تلخ "عسل" صدا می زد

هیچ نظری موجود نیست: